اخیرا فیلمی دیدم به نام پرفکت استرنجر با ترجمه ی غریبههای تمامعیار (محصول ایتالیا).
این فیلم درباره مهمانی شامی بود که چند دوست صمیمی دور هم جمع شدند. وقتی همه مهمان ها آمدند دور میز نشستند، تصمیم گرفتند بازی خطرناکی انجام دهند. قرار شد موبایل هایشان را روی میز بگذارند. همه توافق کردند که هر کس به آنها پیامک داد یا زنگ زد، متن پیامک را برای همه بخوانند و اگر کسی زنگ زد بگویند که بود و چه گفت. بازی شروع شد.
هر یک از آنها با دریافت پیامک و تماس تلفنی بر ملا شد که رابطه پنهانی دارند. در واقع زوج هایی که با هم زندگی می کردند، مشغول فریب دادن یکدیگر بودند. آخر فیلم مهمانان با قیافه پر از ابهام و درماندگی از هم خداحافظی کردند و هر یک سوی خود رفتند. دیدن این فیلم و تجارب مراجعانم در زمینه خیانت، مرا واداشت این نوشته را بنویسم. البته مشاوره قبل از ازدواج بسیار به شما برای شناخت شریکتان و مسیر آینده رابطه تان کمک می کند.
چرا خیانت می کنیم؟
از مراجعانم که به همسر خود خیانت کرده اند، پرسیدم چه اتفاقی افتاد؟ بعضی از آنها جواب دادند: این موبایل لعنتی!
آیا در دورانی زندگی می کنیم که کنترل اراده، تصمیم گیری و انتخاب ما تحت قدرت موبایل و شبکه های اجتماعی است؟ ما تبدیل به روبات شده ایم و تکنولوژی هر کجا که بخواهد، ما را می برد و هر چه بخواهد ما بی چون و چرا انجام می دهیم?
ویلیام گلسر، روانپزشک آمریکایی و پایه گذار نظریه انتخاب و واقعیت درمانی معتقد است که انتخاب های ما نقش چشمگیری در سرنوشت ما ایفا می کنند.
ناگفته نماند عوامل بسیاری تاثیر گذار در زندگی ما هستند و آن ها را نادیده نمی گیریم. اما بیشتر اوقات فرصت انتخاب و تغییر شرایط را داریم.
مثلا کسی که سبک زندگی ناسالم ( تغذیه ناسالم ، ورزش نکردن ، حفظ باورهای ناکارآمد و…) را انتخاب می کند؛
این فرد ممکن است چالش های بسیاری داشته باشد. یا فردی که متاهل و با همکار خود رابطه خارج از عرف و تعهد اخلاقی برقرار می کند، با بی اعتمادی همسر و گسستگی رابطه خانوادگی مواجه می شود، در حالی که این فرد انتخاب های بهتری می توانست بکند.
خیانت، گناهی نابخشودنی
در طول تاریخ ثبت شده ی انسان، ریاکاری و خیانت بدترین خطایی است که بعضی از افراد نسبت به قوم و خویش و یا دوست و آشنا مرتکب می شوند.
دانته، شاعر و نویسنده ایتالیایی، در مورد خیانتکاران می گوید: “آن ها باید به پایین ترین و سردترین قسمت جهنم منتقل شوند و تا گردن تو حوضچه یخی باشند و توفان سردی به آن ها بوزد، به خاطر رفتار سرد و بی احساسی که نسبت به دیگران داشته اند”.
امروزه هم خیانت به کشور گناهی است نابخشودنی.
خیانت اشکال متفاوتی دارد، مثلا برملا کردن راز دوستی، خیانت به گروهی که کار می کنیم و یا خیانت جنسی به شریک خود.
عمل خیانت موجب از بین رفتن اعتماد می شود، به عبارتی، آنچه که درست و زیباست نادیده گرفته می شود.
در لغت نامه ها معانی متفاوتی برای واژه ” خیانت” به کار رفته است، مثل : بی وفایی کردن، فریب دادن، رها کردن، مایوس کردن و عهد شکنی کردن.
در همه این واژه ها، مفهوم طرد کردن و نادیده گرفتن فرد از سوی شریک خود مستتر است.
مثلا، در رابطه بین فردی زوجین، فرد خیانت کار به نیاز خود بیشتر از شریک خود اهمیت می دهد.
این نوشته بر خیانت زناشویی تاکید دارد.
اینکه فردی که به او خیانت شده است می تواند با موضوع کنار بیاید یا نه؟
به همین دلیل ، اول ماهیت، دلایل و پیامدهای خیانت توضیح داده می شود و در این خصوص به مطالعه های اخیر اشاره خواهد شد.
الگوی ما در روابط زناشویی از کجا می آید؟
کودکان در مرحله رشد تا بزرگسالی، هر آنچه در مورد روابط بین افراد هست از فرهنگ و کسانی که از کودک مراقبت می کنند، می آموزند.
به عبارتی، کودک نظریه هایی که در مورد روابط افراد اطرافش هست یاد می گیرد؛ اینکه روابط چیست و چگونه باید باشند.
با اینکه نظریه های عامه، روایی علمی محدودی دارند، ولی پژوهش های شناخت اجتماعی بیانگر این هستند؛ یادگیری و شناخت دوران کودکی که حاصل نظریه های عامیانه است، پیش فرض های ذهنی و خاطره های فرد را شکل می دهند و با آن پیش فرض به روابط اطرافش می نگرد و رفتار می کند.
مثلا اگر کودکی در خانواده ای بزرگ شود که والدین با هم رابطه متشنج، نامحترمانه و پر آشوبی داشته باشند، این کودک نزاع و بی حرمتی را ممکن است جزء جدایی ناپذیر رابطه بداند.
مراجع مرد چهل و پنج ساله ای داشتم، علت ازدواج نکردنش برخوردهای فیزیکی و لفظی والدینش بود ، چون ایشان این پیش فرض را داشت که رابطه زن و شوهرها به تشنج ختم می شود. به همین دلیل طالب آرامش بود و می گفت نمی خواهم آرامشم بهم بخورد.
ساختارهای شناخت روابط یعنی باورهای رایج درباره جنبه های متفاوت روابط بین افراد مثل: شور، عشق، صمیمیت و انتظارهایی که در روابط از یکدیگر دارند (انتطار از شریک زندگی)، در دوران کودکی و بر اساس ویژگی های ارتباطی والدین در انسان شکل می گیرد.
اگر دو فردی که با هم رابطه برقرار می کنند، توقع یکدیگر را برآورده کنند رابطه آرام و بدون چالش پیش می رود، بخصوص در روابط عاشقانه و یا زناشویی به دلیل حساسیت رابطه. برعکس اگر توقع یکی در رابطه برآورده نشود و یا آن فرد نادیده گرفته شود، رابطه دچار وقفه و یا از هم گسیختگی می شود. البته باید یادآور شد که هر از هم گسیختگی ناخوشایند نیست، ممکن است مثبت هم باشد یعنی فرد از رابطه نامناسب بیرون بیاید و موجب شادی و عشق شود.
نقش اعتماد در بروز خیانت
آیا مرد و زنی که ازدواج می کنند، اعتماد متقابل بین آنها هست یا نه؟
یک نظریه این است که اعتماد متقابل همبستگی نزدیکی با خیانت دارد. اما نطریه دیگری اعتماد متقابل را عامل قابل اتکایی بین زوجین نمی داند. چون ممکن است یکی از آنها به طور غریزی به علایق خود بیشتر از شریک جنسی اش اهمیت بدهد در نتیجه احتمال دارد شور و اشتیاق او را وسوسه کند و به شریک جنسی خود خیانت کند.
در کل ، فردی که به دیگری اعتماد می کند و یا به عبارتی، اعتماد کردن به دیگران ما را در برابر ریسک آسیب دیدن قرار می دهد. چون فردی که اعتماد کرده و عمیق ترین حس صمیمیت را با دیگری دارد اگر به او خیانت شود آسیب شدیدی می بیند. چون احساس می کند نادیده گرفته شده و از او سواستفاده شده است.
در طول زندگی، زن و شوهر شناخت نسبتا زیادی در مورد انتظارات و توقع های یکدیگر کسب می کنند، مثل وظایف خانه داری یعنی چه کسی کارهای خانه را انجام می دهد، یا کدامیک از آن ها بیشتر غر می زند، چطور چالش های عاطفی (حسادت ، خشم و…) را حل می کنند.در مورد خیانت در رابطه بین فردی، همین طور است که زن و شوهر انتطارات، فکر، احساس و رفتار یکدیگر را می دانند. این باورها و انتظارات نقش مهمی در ویژگی های رفتاری و دیدگاه نسبت به خیانت دارند.
رفتار خیانت آمیز چیست؟
دیدگاه و باور زن یا مرد در مورد خیانت چیست؟ چه رفتاری به نظر آنها خیانت تلقی می شود؟ در این خصوص ممکن است باورها و دیدگاه زن و مردی که باهم ازدواج کرده اند متفاوت باشد.
از لحاظ نظری، هر نوع تخطی ارتباطی، به نظر شریک جنسی ممکن است خیانت تلقی شود. بستگی دارد تا چه حد از اعتماد و توقع ارتباطی پا فراتر گذاشته شده باشد.
طبق تحقیقات انجام شده، آنچه خیانت تلقی شده، شامل این رفتارها بوده: بی وفایی جنسی، دروغ و فریب.
خیلی از افراد، بی وفایی جنسی را دال بر خیانت دانسته اند.
تحقیق در 88 جامعه نشان داده است، خیانت زناشویی از دلایل مهم به هم خوردن روابط زناشویی بوده است. همچنین تجارب گزارش شده از کلینیک ها، بیانگر این است 90درصد علت طلاق ها با بی وفایی
جنسی رابطه داشته است.
تجربه من همین اظهار را تایید می کند. چون در مشاوره های طلاقی که انجام داده ام، رد پای خیانت و بی اعتمادی در روابط زناشویی پررنگ بود.
طبق بررسی های روانشناختی، وقتی همسری یا عاشقی می فهمد که به او خیانت شده است، ضربه هولناکی به حس خود-ارزشمندی و امنیت عاطفی و تعهد او وارد می شود.
انسانها به شکل های متفاوت شریک های ارتباطی خود را فریب می دهند از ساده ترین شکل مثلِ بیان نیمه حقیقت و دروغ مصلحت آمیز، تا شکل حاد فریب تمام و کمال و دروغ های کامل.
اما آنچه مسلم است، بیشتر افراد در روابط صمیمی خواهان دوستی و صداقت هستند و توقع دارند که خود واقعیشان را نشان دهند تا با خیال راحت به هم اعتماد کنند.
دروغگویی، مکالمه ای است غیر دوستانه، چون وقتی شریک ارتباطی به شما دروغ می گوید و شما متوجه می شوید، احساس می کنید او به علایق و منافع خودش خیلی اهمیت می دهد و به شما توجهی ندارد فقط از خودش حمایت می کند.
برملا شدن خیانت و برخی نشانه های خیانت
برملا شدن خیانت، ممکن است غیرمنتظره باشد در این وضعیت، طرفی که به او خیانت شده شوک دردناکی را تجربه خواهد کرد.
از طرفی، اگر اعتماد در رابطه کم باشد و یا به خاطر ارتکاب قبلی، مواجهه با خیانت محتمل باشد، شریک زندگی فعالانه دنبال مدرک می گردد تا خیانت را به طرف مقابلش ثابت کند.
نتیجه تحقیقی در مورد نظر مردم عادی در مورد نشانه های خیانت این بود: شریک زندگی با توجه به تغییر رفتار طرف مقابلش می فهمد که دارد فریب می خورد. این رفتارها شامل: خشم بدون دلیل، منتقد شدن و نق زدن، درگیری عاطفی، نارضایتی از رابطه، کم شدن یا زیاد شدن توجه و علاقه جنسی.
خیانت ممکن است از طریق اعتراف شریک زندگی برملا شود. در فرهنگ غربی ، اعتراف به رفتار غلط پیشینه طولانی دارد. خیلی از غربی ها معتقدند، اعتراف برای سلامتی بدنی و روانی مفید است.
در واقع، گرچه اعتراف کردن فرد خلافکار را راحت می کند، ولی بار درد و رنج فریب خوردن به دوش کسی که به او خیانت شده گذاشته می شود و آرامش از او سلب می شود چون دچار وسواس فکری می شود که نکند دوباره رخ دهد.
کنار آمدن با خیانت
برای کنار آمدن با خیانت، اغلب دو شیوه به کار می رود:
انتقام و بخشش.
با اینکه انتقام گرفتن جز طبیعت انسان است، اما به طور کل ، انتقام گیری سالم نیست و پیامدهای ناگواری ممکن است داشته باشد داستان های بسیاری در این مورد شنیده اید.
روزنامه سیدنی در 24سپتامبر 1998 نوشت، زن 27 ساله ای به خاطر اینکه شریک زندگیش می خواست ترکش کند وقتی اون مرد خواب بود آب جوش روی آلت تناسلیش ریخت . زن به 7سال زندان متهم شد.
انتقام گرفتن ممکن است دال بر نوعی بیماری روانی باشد. پژوهش های روانشناخنی تاکید کمی بر انتقام دارند.
به عبارتی ، اشتیاق برای انتقام غیرمنطقی نیست، ولی برای انجام دادن بهتر است از خشونت پرهیز شود.
اینجا این سوال مطرح می شود اگر انتقام غیرقانونی و ناممکن است، فردی که به او خیانت شده خشمگین بماند و به سلامتیش آسیب بزند؟
در این حالت، بخشش راهکاری است که می تواند به فرد خیانت شده کمک کند. اگر فرد نتواند با موضوع کنار بیاید جدایی رخ می دهد.
درکل ، خیانت کردن عوامل متعددی دارد مثل: شخصیتی-روانی، تربیتی ، اجتماعی و نبود مهارت های ارتباطی بین فردی و …
در انتها توصیه می کنم برای بررسی این عوامل و یافتن راهکار مناسب به جای عمل کردن احساسی، خشمگینانه و پیشنهادهای عامیانه، از متخصص کمک بگیرید.